بمب هسته ای

بمب هسته ای

رهبرا فرمان بده من مصطفایی دیگرم....

پیام های کوتاه
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ , ۰۹:۴۱
    پیام
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

خاطره

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ

این خاطره دوبار هست که اتفاقی میبینمش دفعه ی پیش خواستم بذارم تو وبلاگم نشد این دفعه گفتم ....

تا دو سه ‌ی نصفه شب هی وضو می‌گرفت و می‌آمد سراغ نقشه‌ها و به دقت وارسیشان می‌کرد. یک‌وقت می‌دیدی همان‌جا روی نقشه‌ها افتاده و خوابش برده. خودش می‌گفت «من کیلومتری می‌خوابم.» واقعاً همین‌طور بود. فقط وقتی راحت می‌خوابید که توی جاده با ماشین می‌رفتیم. عملیات خیبر،‌ وقتی کار ضروری داشتند،‌ رو دست نگهش می‌داشتند. تا رهاش می‌کردند،‌بی‌هوش می‌شد. این‌قدر بی‌خوابی کشیده بود.   شهید ابراهیم همت
منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مریم برادران

  • صله علم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی